زندگینامه ◄

شوق دانش اندوزی

شوق دانش اندوزی

 

از همان آغاز کودکی اشتیاق به فراگیری دانش دینی در سیمایش هویدا بود. برای آموختن قرآن نزد «ملاخانمی» رفت و تا قبل از سن ده سالگی مقدمات را نزد وی یاد گرفت. سپس به صحن شریف کاظمین انتقال یافت و به خدمت شیخی از اهل شیراز که خواندن و نوشتن را یاد می داد، رسید. این فرد یا ذوق با قلم نی و دوات و لوح فلزی مشق می داد و بنا به اظهار آیةاللّه علوی از سرلوحه های مشقش این بود:

 

قلم گفتا که من شاه جهانم

 

قلم زن را به دولت می رسانم

 

پس از مدتی به محضر «شیخ رمضان منجم» رسید و مقدمات پاره ای از دانش های دینی را نزد وی فراگرفت. در اوقات فراغت دفاتر و کتب شعری چون، کلیات جودی و خزائن الاشعار را می خواند و از این راه ذوق مطالعه خویش را بروز می داد. گاه اهل خانه را جمع می کرد و برایشان از کتب مرثیه اشعار می خواند و چنان سوز و گدازی در بین آنان ایجاد می کرد که شنوندگانش زار زار می گریستند. او به همراه پدر به مجالس ارشاد و روضه خوانی می رفت و هر کتابی که به دست می آورد، مطالعه می کرد تا آن که «شیخ حامد واعظی» وی را به شاگردی دعوت کرد. استاد درس را به وقت طلوع آفتاب و در صحن مقدس کاظمین در ایوان غرفه «آیةاللّه سیدمهدی خراسانی» قرار داده بود و سید در رشته های صرف، نحو، منطق، کلام، فقه، اصول، حساب، علوم قرآنی، تجوید، تفسیر و برخی علوم اجتماعی آگاهی هایی به دست آورد. سیدعلی ضمن تحصیل کار می کرد تا مخارج روزمره را به دست آورد و از سهم امام (ع) یا سادات استفاده نکند. او تا بعد از نیمه های شب به درس و بحث اشتغال داشت و آنقدر در این زمینه تلاش می کرد که برخی از نزدیکان به پدرش گفتند: فرزندت را نصیحت کن، زیرا زیاده روی در مطالعه او را از نعمت بینایی محروم خواهد ساخت، چرا که بعد از نیمه شب وقتی از زیر بالکن منزل استادش عبور می کنیم، متوجه مباحثه او با استادش می شویم. وقتی پدر این موضوع را به او انتقال داد، در جواب شنید: العالم خیر من الجاهل؛ نوم العالم خیر من عبادةالجاهل(4)...