گفتارششم : ستیزه گری

گفتار ششم

ستیزه­گری

(6)

1- «فَلا تُمَارِ فِيهِمْ» (الکهف: 22)

2- « أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى» (النجم: 12)

3- « أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمْ الْغَافِلُونَ» (الاعراف: 179)

4- « وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (القلم: 4)

1- قال النبی صلی الله علیه وآله: ثلاث من لقی الله عزوجل بهن دخل الجنة من ای باب شاء: من حسن خلقه، وخشی الله فی المغیب والمحضر، وترك المراء وان کان محقاً.  (الکافی: باب المراء والخصومة)

2- عن ابی عبدالله علیه السلام قال: ان من علامات شرك الشیطان الذی لا یشك فیه أن یکون فحاشاً، لا یبا لی ما قال ولا ماقیل فیه. (الکافی: باب البذاء)

3- سئل ابا عبد الله علیه السلام ما حد حسن الخلق؟ قال: تلین جنا حك، وتطیب کلامك. ( الکافی: ابب حسن البشر)

4- قال امیر المؤمنین علیه السلام: ایاکم والمراء والخصومة، فانهما یمرضان القلوب علی الاخوان وینبت علیهما النفاق. (الکافی: باب المراء والخصومة)

5- قال جبرئلیل للنبی صلی الله علیه وآله: ایاك وملاحاة الرجال. (الکافی: باب المراء والخصومة)

6- قال الصادق علیه السلام: ایاکم والخصومة.. وتکسب الضغائن. (الکافی: باب المراء)

(6)

«فَلا تُمَارِ فِيهِمْ»         (الکهف: 22)

« فَلا تُمَارِ...»

در زبان عرب (لا) برای منع از عمل می­آید، میگویند «لا تعمل هذا» یعنی این کار را مکن. و «مماراة» یعنی ستیزه­گری.

چند کلمه­اند که در معنی شبیه یکدیگرند: یکی ممارات، دیگری جدال، سوم مخاصمه.

معنی ممارات ستیزه­گری کردن. یعنی اگر کسی صحبتی بکند، دیگری بگوید: خیر، اینطور نیست، صحبت دروغ است.

خلاصه اعتراض بر گفتار دیگری کردن را ممارات گویند:

اما جدال:

معنی جدال گفتگو کردن و مانع شدن از ظهور حق و حقیقت و واضح شدن صحیح، واطاله دادن صحبت است. و مردم از جدال تعبیر میکنند به جر و بحث نمودن بیجا.

شما چیزی می­گویید دیگری رد میکند، مرتبه دوم همین گفتگو نیز تکرار میشود، تا این که هر دو از هم نگران میگردند.

ممارات سختر است، چونکه تکذیب نیز در او هست، ولی مجادله فقط رد و بدل است.

اما مخاصمه:

اینها را باید همه بدانیم تا اینکه در معرض عمل بکار بریم. اگر شخص مسمان تربیت قرآن و سنت نداشته باشد، و الفاظ را تشخیص ندهد چگونه میتواند حفظ مقامات دین­داری را کند. باید قرآن و سنت را بفهمد وانگهی به آنها عمل کند.

مخاصمه این است که انسان طوری با طرف صحبت کند که متأذی شود... آزار بطرف مقابل خود برساند.

ما باید از این سه مطلب دور باشیم، تا اینکه مسلمان کامل باشیم، از مراء، از جدال، از مخاصمه.

قرآن کریم به نبی اکرم صلی الله علیه وآله دستور داده است که ستیزه نکند.

پیامبر عزیز، شما دربارۀ اصحاب کهف با کسی ستیزه­گری نکنید.

از طرف دیگر ایزد متعال آن کسانی را که در خدمت حضرت ختمی مرتبت شرف حضور داشتند هشدار و تنبیه و ادب میکند، البته شامل همه مسلمین میشود.

میفرماید: آیا ستیزه کنید با او بر آنچه میبینید.

در همین باره رسول خدا صلی الله علیه وآله میفرماید:

سه چیز است که هر کس خدای را ملاقات کند در حالی که دارای این سه باشد داخل بهشت گردد از هر دری که خواهد.

آن سه چیز چیست؟ همۀ ما باید دارای آن سه صفت باشیم.. عمل کنیم.. و از هر دری که خواستیم وارد بهشت عنبر سرشت گردیم.

أ- هر کس خُلق او نیک باشد.

خُلق نیک را هم باید بدانیم چیست.

بعضی­ها اشتباه میکنند، خیال میکنند هر کس زیاد بخندد و یا شوخ باشد و یا هرزه­گری داشته باشد و یا بی­بند و بار و بی­عار و درد باشد، خوش خُلق است.

مثلاً، اگر کسی به او فحش و ناسزا بگوید، او های های میخندد، خیال میکند نخودچی و کشمش در جیب او ریخته­اند میگوید: والله من اگر روزی صد تا حرف راه و بیراه نشنوم آن روز شب نمیشود.

خواننده و شنوندۀ عزیز، شما را بخدا میشود گفت اینها خوش خُلق هستند؟ بلکه میتوان گفت آدم هستند؟

نه بخدا آنها مانند چهار پایانند، بلکه گمراه­تر، آنان خود ناآگاهند.

عزیز من، اینها خوش خُلق نیستند، بلکه میشود تأکیداً گفت اینها هرزه­گو هستند، و شک نیست که اینها دامهای شیطانند.

بله همینطور است که حضرت صادق آل محمد صلوات الله وسلامه علیه میفرماید: همانا از علامت­های دام شیطانی که شک ندارد آن است که انسان بدزبان و فحاش باشد، پروا نداشته باشد از آنچه بگوید یا به او گفته شود.

اما خُلق نیک چنانچه از رهبران علیقدر اسلام رسیده و بدو امر فرموده­اند این است که انسان در تکامل ایمان خود بکوشد.

ایمان کامل هم در وجود انسانی تحقق پیدا نمیکند مگر بنورانیت باطن از معارف الهی، و علوم ربانی، و فضیلت­های نفسانی، و عمل نیک رضایت بخش انجام دادن. هر آن کس که دارای این کمالات بوده باشد ایمان وی کامل و حُسن خُلق هم جز این نیست.

وانگهی آمیزش وی با مردم به نیکی، و محبت، و وصلت، و راستی، و لطافت، و خیرخواهی، و مراعات، و مواسات، و نرمی، و حلم، و صبر و تحمل مشقت از آنها، و شفقت بر آنها ... خلاصه کلیۀ صفات و ملکات نیک را حُسن خُلق نامیده­اند. لذا میفرماید هر که دارای خُلق نیک باشد از هر دری که خواهد وارد بهشت میشود، برای اینکه صاحب خُلق خوش مجمع تمام نیکی­ها است.

از این رو به پیامبر محبوب ما میفرماید: «و همانا تویی جامع اخلاق نیکو». چون آن حضرت جامع­ترین و بزرگ­ترین ظرفیت را دارا بودند. صلی الله علیه وآله.

دیگران آنکه از حضرت امام صادق علیه السلام خواستند حُسن خُلق را معرفی فرمایید، در جواب فرمودند: اینکه بال خود را نرم و لین کنی، و صحبتت را خوش بنمایی. یعنی تواضع برای خلق خدا کنی، وبا آنان خوش زبانی بنمایی.

نتیجۀ سخن اینکه حُسن خُلق این است نه آنکه مردم جاهل گمان کرده­اند. و همین حُسن خُلق باعث این میشود که انسان از هر دری که می­خواهد وارد جنت گردد.

در این زمینه مناسب است داستانی از نبی اکرم و مردی یهودی برای شما بازگو شود:

روایت شده که مردی یهودی منزلش در راه خانۀ حضرت رسول صلی الله علیه وآله بود. هنگامی که حضرت خاتم الانبیا از آنجا میگذشت آن مرد یهودی خاکستر و آشغال­های دیگر بر سر آن حضرت می­ریخت، تا وقتی چند روز پیدا نشد رسول خدا پرسیدند: مرد یهودی چه شده؟ عرض کردند مریض است، حضرتش فرمودند او را عیادت کنیم. بعضی از اصحاب اعتراض نمودند که این مرد دشمن سرسخت شما است و آزارها بوجودتان میرساند، ولی حضرت به عیادت آن یهودی تشریف بردند و تفقد از حالش نمودند، همین امر سبب شد که یهودی (دشمن سرسخت اسلام) بدین مبین مشرف گشت و کلمۀ طیبه شهادت را بر زبان جاری ساخت.

این بود اثر خُلق پیامبر گرامی با مردی که مدتها آزار داده و اهانتها نموده بود، ولی با یک پیش آمدی که نمودار اخلاق انسانی آن حضرت است همان مرد دشمن دوست شد و از کفر دست کشید و به اسلام گرایید.

ب- و هر کس ترس از خدا داشته باشد، چه در رو، و چه در پشت­سر. یعنی در ظاهر و باطن، سر وعلن، ترس از باری تعالی داشته باشد، و دست از پا خطا نکند.

اجمالاً تمام انبیا و اولیا و کتابهای آسمانی و هر چه از طرف حق تعالی آمده برای همین دو سه چیز بوده، و هر که هر چه بخواند یا بنویسد جز اینها نیست.

ما باید خود را آماده سازیم برای اصلاح نفس، آمیزش با همنوعان طبق دستور قرآن و سنت تا به هدف عالی خود که عبارت از رضایت خداست برسیم.

جـ - و هر کس ترک ستیزه­گری کند، گرچه حق با او باشد.

شاهد عرایض ما این جمله بود که خود را یادآور شویم و با دیگران ستیزه­گری نکنیم، حتی اگر گاهی صد در صد حق را با خود بدانیم یا در واقع حق با ما باشد.

اکثر قضایایی که میان مردم رخ میدهد و به جاهای ناهنجار میکشد پوچ است، نه فایده مادی و نه فایده معنوی دارد.

بله، در جایی که سخن به مبدأ و معاد بدین و ایمان بخواهد ضرر بزند واجب است انسان ایستادگی کند تا حق از باطل جا گردد و موضوع کاملاً روشن شود، چونکه این خود نوعی از جهاد است، و ما همه مأمور هستیم که رد باطل و احقاق حق بنماییم، خواه طرف راضی یا ناراضی باشد.

پس ستیزه­گری در جاهایی که بدین ضرر نمیرساند ممنوع ولی پای دینداری که در وسط می­آید لازم است.

کوتاه سخن بیایید با همدیگر گوشمان را به سخنان درد بار علی علیه السلام آشنا سازیم که میفرماید: خود داری کنید از ستیزه­گری و رد و بدل (مخاصمه) پس آنها دلها را بر برادران مریض میکنند و دو رویی را بر دل میرویانند.

یعنی دو برادر مسلمان بواسطۀ ستیزه­گری کردن با یکدیگر دشمنی و دوئیت و تفرقه می­اندازند، و به همین نحو وصل بندگان خدا را به فصل مبدل می­سازند، و رفاقت و یگانگی آنها را بدشمنی و عداوت تبدیل میکنند.

دیگر اینکه گاهی میشود ستیزه­گری انسان را بهلاکت بکشاند، و بعلت آن ناراحتی اعصاب، و از او خستگی مغز، و همچنین بر تمام اعضای بدن اثر خواهد آمد و نتیجه خواهد داد. تا چه باشد.

چه بسا جوش و خروشهای ناچیز انسان را در کشمکش­های خسته کننده فرو برده، و سبب فوت بهره­های هنگفت شود.

از این جهت جبرئیل علیه السلام خدمت پیامبر اکرم عرض میکند: نباشد که با مردم نزاع کنید. چون همین نزاع و خصومت و ستیزه­گری مردم را از خدمت حضرتش دور مینماید.

در خاتمه باید بدانیم و آگاه باشیم و گوش دل را به گفتار حضرت صادق آل محمد صلوات الله وسلامه علیه فرا دهیم، و به دل و ذهن خود بسپاریم که فرمودند: خصومت کردن کسب دشمنی میکند.

وانگهی تمامی زیانهای دنیا و آخرت در اشاعۀ دشمنی میان مردم است.

خداوند همۀ ما را از هر گونه صفات زشت باز دارد، بمحمد و آله الطاهرین صلوات الله علیهم اجمعین.