باء بسمله

باء بسمله

بسم الله الرحمن الرحیم

« فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ» (آل­عمران: 61).

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله والصلوة علی خیر خلقه وأشرف بریته محمد وعلی آله الطاهرین.

امشب در این جشن با شکوه که از طرف «هیئت قمر بنی هاشم» مسجد بالا حضرت معصومه سلام الله علیها که برای عتبه بوسی حضرت ثامن الأئمه بأرض اقدس مشرف شده­اند. و این هیئت بطور قطع نماینده کلیه هیآت قم از نظر اولویت که در حدود 75 سال به خدمت گذاری خاندان عصمت و طهارت اظهار عرض ادب داشته و دارند بمناسبت میلاد یگانه شخصیت انسانی جهان، سیدالأوصیاء و امام الاتقیاء علی× برقرار گردیده مناسب دیدم که پیرامون آن گوهری که پی نبرده است کسی به ذات مقدسش مگر حضرت حق تعالی و رسول اکرم محمد| سخنانی به عرض برسانم.

آیا من چه میتوانم بگویم یا بنویسم درباره شخصی که در شأنش آیه «بلغ» نازل شد و به «کمال دین» و «تمامی نعمت» موصوف گردید؟

آیا درباره کسی که وحی مبین وصف گوی اوست و زبان پیغمبر امین معرف وی است، من میتوانم دم زنم؟

از خود نا امید بودم که ناگاه بیتی بیادم آمد که در چند سال پیش شنیده بودم:

بذره گر نظر لطف بو تراب کند

به آسمان رو دو کار آفتاب کند

از ساحت مقدس آن حضرت استمداد نموده قلم بدست گرفتم.

***

اما از کجا باید شروع نمود و بکجا باید ختم کرد؟

آیا از خانه خدا که در آن چشم به این جهان گشود تا خانه خدا که در آن چشم از این جهان بست و فرمود: پیروز شدم بخدای کعبه[1].

آیا از اسلام آوردن وی و نماز گذاردنش با پیغمبر اکرم| پیش از تمام دمت به 9 سال چنانچه میفرماید میفرماید: از این امت کسی را نمیشناسم که عبادت خدای کرده باشد پس از نبی اکرم جز خودم نه سال قبل از اینکه احدی از این امت خدای را عبادت کند من عبادت میکردم[2].

یا از جوانمردی و بازوی عمرو کش وی که دلهای فولادین از قوّتش بیم هلاکت داشتند.

یا از دوستی و محبت حضرت پیغمبر| نسبت به وی چنانچه عائشه گوید: کسی را محبوبتر از علی نزد رسول خدا ندیدم[3].

یا از شرکتش با پیغمبر گرامی در بر انداختن آثار کفر و شرک، آن روز که بر دوش حضرت پیغمبر| قرار گرفت و بتان را از بام کعبه بر زمین افکند و همه را در هم شکست و خانه خدا را برای همیشه از پلیدی پاک نمود.

***

آیا میتوان چیزی گفت یا نوشت در شأن کسی که حضرت پیغمبر| درباره او میفرماید: علی از من به منزله هارون است از موسی جز اینکه پیغمبری بعد از من نخواهد بود[4].

و نیز فرمود: هر کس من مولای او هستم علی بر وی ولایت دارد[5].

و نیز فرمود: بدرستی که خدای تعالی قلب علی را در ایمان امتحان نموده است[6].

قلب حضرت علی× سرشار از ایمان بخدا بود و در ایمان خود هیچ نوع تردید و شکی نداشت لذا میفرمودند: بخدا سوگند اگر پرده از اسرار نهانی برداشته شود یقین در قلب علی زیادتی نخواهد داشت[7].

قلب حضرت علی× از یقین و ایمان لبریز بود و چنان بود که گویی همه چیز را بر أی­العین مشاهده مینماید و به اسراری که دیگران نخواهند به آنها رسید آن حضرت به آنها پی برده بود.

و نیز حضرت پیغمبر| درباره حضرت علی× میفرماید: من از تو و تو از من هستی[8].

و همچنین به بریده میفرماید: ای بریده بغض و کینه علی را در قلب مگیر که من از اویم و او از من است، همانا مردم از درختهای گوناگون خلق شده­اند و من و علی از این درخت خلق شده­ایم. [9]

و نیز در موقعی حضرت رسول| دعا فرمود: بار خدایا مجبوب­ترین خلقت را برای من برسان[10].

بلی، حضرت علی× محبوب­ترین خلق نزد خدا بود، زیرا جز حق کسی را نمیدید و درنظر نداشت، لذا حضرت ختمی مرتبت میفرمودند: بار الها حق را با علی به هر طرف که میرود بگردان[11].

سخنان و گفته­های پیشوای عالیقدر اسلام درباره حضرت علی× بیش از آن است که بتوان در این گفتار کوتاه گنجانید، فقط باید بگوییم: ممکن نیست یک انسان عادی بتواند از زندگی شخصیتی مانند حضرت علی× را کاملاً بیان کند و آن طور که مناسب مقام والای آن حضرت است شرح و بسط دهد، همین قدر سر اخلاص و تعظیم در مقابل آن یگانه مصدر انسانیت؛ شجاعتف فتوت، فصاحت، بلاغت، مروّت و حمیت باید به پیش انداخت.

***

کدام یک از کارهای معجز آسای حضرت علی× را میتوان بیان کرد؟

جنگ:

پیروزی­های اسلام از بعثت تا رحلت متوقف بر شمشیر حضرت علی× بود.

سرکشان نامدار جنگ بدر مانند حنظله و عاص و طمعه و نوفل و ولید و شیبه و ده­ها زورمند دیگر از گروه مشرکین فقط و فقط به ضربت بازو و تیغ جان­گیر حضرت علی× بر خاک هلاک افتادند.

هنگامی که لشکریان اسلام پا به فرار گذاشته بودند و از جنگ رو برگردان شدند؛ حضرت علی× مقاومت نموده به جنگ با کفار ادامه داد و چنان در رزم پا برجا بود تا جبرئیل بین زمین و آسمان ندا در داد «لافتی إلّا علی لا سیف إلّا ذوالفقار».

مرحب پهلوانی بود قوی دل، زورمند، و از لشکر اسلام هیچگونه واهمه و ترس نداشت و با تمام لشکر درخواست مبارزه مینمود. قلاع خیبر در حمایت او بود و با بازوی مردانه­اش از آنها حفاظت میکرد و کسی را جرأت نبود که به طرف آن قلاع پیش رود. از این جهت بود که سردار لشکر اسلام ابوبکر در حمله­اش عقب­نشینی نمود؛ و همچنین عمر در این رزم پیروز نشد و با سرافکندگی بجای خود بازگشت[12].

پیش آمد ناگوار ابوبکر و عمر سخت لشکر را غمگین نموده بود گرد یکدیگر جمع شده اظهار ناراحتی مینمودند که پیغمبر| فرمودند: فردا پرچم را بکسی دهم که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند و از میدان جنگ باز نگردد مگر با فتح و پیروزی.

بریده گوید: آن شب را با دلی خوش بسر بردیم زیرا فردا را روز پیروزی میدانستیم.

روز سوم رهبر عالیقدر اسلام پرچم را بدست گرفته بود و گردن کشان لشکر هر یک به انتظار این بودند که بدست آنها داده شود، اما رسول اکرم| حضرت علی× را که به چشم درد مبتلا بود نزدیک طلبید و با آب دهان به دیدگانش شفا بخشید و پرچم را بدست با کفایتش داد و او را روانه میدان جنگ نمود حضرت امیرالمؤمنین× از آن رزمگاه باز نگشت تا لشکر کفر را شکست داد و مرحب را سرنگون نمود و مسلمانان را سرفراز کرد.

***

در جنگ احزاب مسلمین با دلی پر از ترس به حضرت رسول| پناه آورده بودند و از عاقبت جنگ هراسناک بودند؛ زیرا عمروبن عبدود که مشهور به «فارس بلیل»[13] بود مبارز میطلبید و مانند شیر ژیان با کمال غرور به میدان رزم آمده بود.

حضرت ختمی مرتبت به اصحاب روی نمود و فرمود: کیست که جواب عمرو را بگوید و من بهشت را برای او ضمانت میکنم.

سرها همه به پیش افتاد و جواب نگفتند.

پیامبر اسلام| جوانمردی از جان گذشته میخواست تا با عمرو رزم دهد.

عمرو در میدان، رجز میخواند و میگوید «ولقد بححت من الندا» صدایم از فریاد گرفت.

ولی کسی از مسلمانان جواب او را نمیگوید.

فقط حضرت علی× قامت ایمان را راست نموده خدمت پیغمبر| میفرمایند: «انا له یا رسول الله» من پاسخ عمرو را میگویم.

آری حضرت علی× قامت ایمان بود، آئینه قدنمای ایمان بود، سر تا پایش اصل و فروع ایمان بود، ظاهر و باطن ایمان بود، اول و آخر ایمان بود.

پیغمبر اسلام| که سخن بگزاف نمیگوید سر وجود حضرت علی× را چنین بیان فرمودند: «برز الایمان کله».

خلاصه: تمام غزوات و جنگهای عصر حضرت نبی اکرم| تاج پیروزی را به حضرت علی× سپردند، و جز علی کسی لایق این کرامت نبوده و نخواهد بود.

***

عبادت:

یگانه فروشنده و یکتا خریدار حضرت علی× بود و خدا بود[14].

در دارالندوه شیطان خود را بصورت شیخ نجدی در آورد، و رأی خود را بر کنفرانس کننده­گان تحمیل نمود باید از چهل قبیله که در مکه هستند (حتی بنی هاشم) چهل مرد با یکدیگر هم قسم شوند تا خون محمد تباه گردد و کسی نتواند خون او را بطلبد.

جبرئیل این داستان را به پیامبر گرامی خبر داد، به حضرت علی× و ابوذر پیام فرستادند که حاضر شوند، چون آمدند برای هر یک از آنها وظیفه­ای تعیین شد.

ابوذر باید حضرت رسول را به دوش گرفته تا از مکه بیرون روند.

اما حضرت علی× باید به جای نبی اکرم| بخوابد تا جان پیغمبر محفوظ بماند.

یا علی ممکن است در دل شب کشته شوی.

- آیا دینم سالم خواهد ماند؟

- بلی.

حضرت علی× دست قبول بر دیده نهاد و خود را بخدایش فروخت و در بستر خیر خلق الله بخفت.

در دل شب آن رو به صفتان حمله نمودند تا پیغمبر| را بکشند، ولی بجای آن حضرت، حضرت علی× را دیدند نمیدانم هنگام هجوم آن مردان نابکار و سر بر آوردن حضرت علی× از بستر چه رخ داد، گویا رو به صفتان در برابر شیر نر چاره­ای جز فرار نمی­بینند و از بیم به پشت سر هم نگاهی نمیکنند.

آری؛ فروشنده حضرت علی× بود و خریدار خدا بود.

***

راوی گوید: علی را همچو چوب خشکی به روی زمین افتاده دیدم گمان بردم که جان بجان آفرین سپرده است، نزد فاطمه دختر رسول خدا آمدم و تسلیت عرض نمودم؛ آن حضرت فرمود: نه، علی نمرده است، هر شب هنگام عبادت چندین مرتبه وی را چنین حالتی رخ میدهد.

آیا شنیده شده است که قبل از حضرت علی× و بعد از آن حضرت کسی چنین عبادت خدای نموده باشد؟ نه بخدا سوگند.

***

«انما الاعمال بالنیات»

کسانی که اندیشه خیر دارند و اعمال خیر میکنند بسیارند، ولی تفاوت در اخلاص است.

انبان غذا بدوش گرفتن و درب خانه­های فقرا را کوبیدن آسان است تا قصد چه باشد.

تفقد حال ایتام نیک است، تا برای که و چه باشد.

سائل رد ننمودن بجاست، ولی آیات درباره کِه نازل میشود: « إِنَّمَا وَلِيُّكُمْ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» (سورة المائده: 55).

مگر میتوان کارهای پر از اخلاص و حقیقت حضرت علی× را در این چند سطر یادآور شد و آنها را چنانچه باید تعداد نمود؟

گامی که حضرت علی× برمیداشت برای خدا بود، نفسی که حضرت علی× میکشیدند محض رضای خدا بود، نظرهایی که حضرت علی× مینمودند نظرهای خدایی بود تمام گفتار و کردار و پندار امیرالمؤمنین علی× خدا بود.

***

علم و دانش:

ده انگشت را درهم نمود و روی سینه گذارد و فرمودند: ای مردم آنچه خواهید از من بپرسید، بخدا سوگند من راههای آسمانها را بیش از آنکه شما راههای زمین را میدانید میدانم. ای مردم، این سینه گنجینه­ی علم و دانش است، بدرستیکه رسول خدا چینه­دان مرا پر از علم نمود، هزار باب علم بمن تعلیم فرمود که از هر بابی هزار باب بر من باز میشود[15].

آری، این فقط فرزند ابوطالب است که یک میلیون دریچه علم برویش باز است.

کیست که بتواند در افق علمی چنین دانشمندی نظر تعمق کند!

کدام دانشمندی است که بتواند نزدیک مرز جهان علم پای گذارد؟

کدام ناخدایی است که به ساحل دریای بی پایان دانش معلم جبرئیل برسد؟

قلم فرسائیها و سخنرانیها درباره علم بکجا خواهد رسید. خوب است زبان بربندند و دم از عظمت یگانه گوهری که بدست خدای ساخته شده است نزنند. همه عجز خود را اعلام کنند و از آنچه که بیرون از حدود توانایی آنها است ساکت نشینند.

***

قضاوت:

«ان أقضاکم علیاً»

این شهادت و گواهی از کیست؟ همه میدانند که از رسول خداست که درباره امیرالمؤمنین علی× فرموده است.

آیا میتوان این گواهی را رد نمود؟ حتماً نمیتوان چنین کاری کرد.

پس در قضاوت و قدرت امیرالمؤمنین علی× بر حل مسائل و مشاکل امت همین بس است؛ و احتیاجی به تکاپوی بیشتری نداریم.

عمر که ادّعای خلافت و جانشینی پیغمبر| را مینمود، میگفت: «لو لا علی لهلک عمر».

امیرالمؤمنین علی× میفرمایند: رسول خدا| دست بر سینه من نهاد و فرمود: بار خدایا قلب علی را هدایت کن و زبانش را بدرستی و راستی وادار. امیرالمؤمنین علی× فرمودند: پس از این دعا، در هر مجلسی که برای قضاوت نشستم تا بین دو خصم قضاوت نمایم هیچ شک و تردیدی در من پیدا نشد[16].

درباره قضاوت امیرالمؤمنین علی× نوشته­ها و گفته­های فراوانی گفته و نوشته شده است؛ اما نتوانسته و نمی­توانند که کاملاً حق مطلب را ادا نموده و بواقع برسند.

***

فصاحت و بلاغت:

از کنه و فلسفه کدام یک از سخنان درباره امیرالمؤمنین علی× میتوان سخن گفت؟

در سفارش به حفظ و نگهداری آئین نامه مسلمانان (قرآن) که میفرمایند: قرآن را گرامی شمارید، دست از وی بر ندارید، بیگانگان بر شما سبقت نگیرند در عمل کردن به آن[17].

قرآن سرمایه زندگی بشر با سعادت است، مایه افتخار و سربلندی مسلمانان است، عمل کنندگان به آن تلوثات ناسوتی را به پاک دامنی لاهوتی مبدل میکنند.

اگر ما مسلمانان این سفارش را پذیرفته بودیم و دست از قرآن و دستور الهی برنمی­داشتیم روزگار پر افتخارمان به شامگاه تیره و تار تبدیل نمیشد و هر نا کس و بیگانه­ای دست استعمارگری بما دراز نمی­نمود.

در سفارش بپا داشتن ستون دین (نماز) میفرمایند: بهترین کار نماز است، در هر حال دست از نماز مکشید، نماز ستون دین است و هیچ ساختمانی بدون ستون نمیشود[18].

نماز راه راز و نیاز با خداست، نماز است که انسان را از بدی­ها و ناهنجاری­ها باز میدارد. و بالاخره یگانه سبب سعادت عالم بشریت است.

***

درباره سخن گفتن با دیگران و معاشرات با مرد میفرمایند: به زبا نیکو با مردم سخن گویید چنان چه خداوند متعال دستور داده است[19].

ای کاش گوش شنوا داشتیم و مرد عمل بودیم تا زا پند و اندرزهای امیرالمؤمنین علی× به آسمان سعادت و خوشبختی پرواز مینمودیم و در عالمی بهتر از این عالم زندگی میکردیم.

کبوتران با بالهای خویش پرواز میکنند، اما انسان با برادران.

حضرت سجاد× میفرمایند: زندگانی بجز برادران موافق مگر هست[20].

کسی که برادان غمخوار و دلسوز نداشته باشد مگر میتوان در جهان سعادتمند باشد؟

برادران با وفا و اخلاص هم یافت نمیشوند مگر به شیرین زبانی و لطف اخلاق.

***

درباره امر بمعروف و نهی از منکر میفرمایند: امر بمعروف و نهی از منکر را فراموش نکنید؛ اگر این دو موضوع را ترک نمایید اشرارتان بر شما مسلط خواهند شد و چنانچه دعا و نیاز به حضرت احدیت کنید مستجاب نمیشود[21].

اگر از گفته­های حضرت امیرالمؤمنین علی× جز این کلمه بجا نمانده بود، همانا کافی بود که دنیا را پر از عدل و داد نماید.

امر بمعروف است که جامعه بشریت را به اوج کمال و خیر میرساند و نهی از منکر است که دنیا را از بیم هلاکت نجات میدهد.

اگر این دو رکن اسلامی ترک شود چنان بدبختی و بیچارگی روی آورد، که تهی مایگان مسلط شوند و آنچه خواهند انجام دهند. و در آن وقت است که دعاها مستجاب نخواهد شد دست احتیاج باز خواهد گشت.

***

(وانفسنا وانفسکم)

چگونه میتوان تحلیل شخصیتی نمود که وجودش وجود خاتم الأنبیا است و درباره­ی وی میفرمایند: یا علی کسی تو را نمیشناسد جز خدا و من[22].

در داستان مباهله نصارای نجران از امیرالمؤمنین علی× بلفظ «انفسنا» تعبیر شده است، زیرا که جانش، جان پیغمبر اکرم| است.

البته هیچ جواز عقلی ندارد که مراد از «انفسنا» خود پیغمبر| باشد، زیرا دعوت انسان خودش را برای امری بی مورد است پش به قرینه­ی «ابناءنا» که حسنین علیهما السلام بودند و «نساءنا» که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام بود «انفسنا» حضرت امیرالمؤمنین علی× خواهد بود، چه اینکه جز اینها کسی دیگر با پیغمبر در قصه مباهله شرکت نداشت.

در حدیثی خود پیغمبر| میفرمایند: علی از من و من از علی هستم[23].

دیگر درباره چنین وجود مقدسی چه میتوان گفت؟ زبان بسته، نطق خاموش علی است یدالله که برتر از همه دستهاست[24].

***

ذات اقدس حق جلت عظمته ولایت کلیه مطلقه بر تمام کائنات دارد « هُوَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»[25].

خداوند متعال حکومت کامل بر این ولایت را به حضرت امیرالمؤمنین علی× داد، چنانچه میفرماید: « إِنَّمَا وَلِيُّكُمْ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»[26]

از این جهت بود که حضرت امیرالمؤمنین علی× میفرمودند: هر چه در قرآن است در سوره فاتحه میباشد، و هر چه در فاتحه است در بسمله میباشد، و هر چه در بسمله است در باء میباشد، و من نقطه­ی زیر بائَم[27].

شبها و روزها تمام شدنی است ولی فضائل و مناقب حضرت امیرالمؤمنین علی× تمام نخواهد شد.

کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست

که تَر کنند سر انگشت و صفحه بشمارند

23 ر 24 ر 1393 هـ ق

مصادر

1- قرآن کریم

2- مجمع البیان

3- نهج البلاغه

4- خصائص

5- سیمای علی×

6- الغدیر

7- حمد ربّانی

8- کتاب سلیم بن قیس هلالی

9- فرهنگ خلیلی

 

 

 

   

 

 

 

 

[28]

 



[1] - فزت وربّ الکعبة.

[2] - ما اعرف احداً من هذه الامة عبدالله بعد نبینا غیری، عبدت الله قبل ان یعبده احد من هذه الامة تسع سنین.

[3] - ما رأیت احدا احب الی رسول الله منه ای من علی.

[4] - انه منی بمنزلة هارون من موسی الاانه لا نبی بعدی.

[5] - من کنت مولاه فهذا علی مولاه.

[6] - قد امتحن الله قلب علی للایمان.

[7] - والله لو کشف لی الغطاء ما ازددت یقیناً.

[8] - أنت منّی وأنا منک.

[9] - یا بریدة لا تبغض علیاً فانه منی وأنا منه، ان الناس خلقوا من شجر شتی وخلفت أنا وعلی من شجرة واحده.

[10] - اللهم ائتنی باحب خلقک الیک.

[11] - اللهم أدر الحق مع علی این مادار.

[12] - عن عبدالله بن بریده قال: سمعت ابی بریدة یقول: حاصر نا خیبر فاخذ الرایة ابوبکر ولم یفتح له، فأخذها عمر من الغدفا نصرف ولم یفتح له، واصاب الناس شدة وجهد، فقال رسول الله|: انی دافع غداً لوائی الی رجل یحب الله ورسوله ویحبه الله ورسوله لا یرجع حتی یفتح له، وبتناطیبة انفسنا ان الفتح غداً، فلما اصبح رسول الله صلی الغداة ثم جاء قائماً ورمی اللواء والناس علی أقصافهم[12] فمامنا انسان له منزلة عند الرسول الاوهو یرجو أن یکون صاحب اللواء، فدعی علی بن ابی طالب× وهو ارمد، فتفل ومسح عینیه، فدفع الیه اللواء وفتح الله علیه.

1- تقصف: فراهم آمدن.

[13] - «یلیل» یکی از بیابانهای مکه است، در آنجا هزار مرد جنگی به یک بار به عمروبن عبدود حمله آوردند، آن دلیر توانایی که و تنها همه را مغلوب کرد گویند در این رزم سپر عمرو دو نیم شده شتر چهار ساله خود بجای سپر بر روی دست گرفت و به جنگ خود ادامه داد، از این جهت بود که او را «فارس یلیل» مینامیدند.

[14] - وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ. (سورة البقرة: 207).

[15] - ایّها الناس سلونی قبل ان تفقدونی، فو الله انی اعلم بطرق السماء منکم بطرق الارض هذا صفط العلم، لقدزقنی رسول الله العلم زقاً. لقد علمنی رسول الله ألف باب من العلم ینفتح لی من کل باب الف باب.

[16] - ضرب رسول الله| بیده علی× صدری وقال: اللهم اهد قلبه وسدد لسانه، فما شککت في قضاء بین اثنین حین جلست في مجلسی.

[17] - الله الله في القرآن فلا یسبقنکم الی العمل به غیرکم.

[18] - الله الله في الصلاة فانها خیر العمل وانها عمود دینکم.

[19] - قولوا للناس حسناً کما امرکم الله.

[20] - هل الحیاة الا الاخوان.

[21] - لاتترکن الامر بالمعروف والنهی عن المنکر، فیولی الله شرارکم ثم تدعون فلایستجاب لکم.

[22] - لا یعرفک إلّا الله وأنا.

[23] - انه منی وانا منه.

[24] - يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ .( سورة الفتح: 10)

[25] - سورة الحدید: 3.

[26] - سورة المائده: 55.

[27] - ان جمیع ما في القرآن في سورة الفاتحة، و جمیع ما في سورة الفاتحة في بسم الله الرحمن الرحیم، وجمیع ما في البسملة في الباء وانا النقطة تحت الباء.

[28]